ماهی که گذشت فاصله ای بود میان طلوع تا غروب یک قوم. در این ماه غروب کرده ایم و غروبمان باقی است و از همین غروب به غربت رسیده ایم و در این گیر و دار، دگر نمی دانیم که باید ز غربت بترسیم و یا از غروب غم انگیز روزگار جمعه وارمان. سالهاست که هر روزمان غروب تلخ جمعه هایمان را یدک می کشد و عمری را به دنبال تکه شنبه ای دویده ایم و دگر امید دیدن طلوع شنبه ها از تراز سن جوانیمان در گذر است و پس از آن دیگر چه سود. با سختی و نگرانی قله های غربت را در می نوردیم و سر انجام در نوک قله هراسانیم که کدامین پرچممان بوی آشنا می دهد و خسته ز این سفر بی حاصل، نام و نشانمان را بر باد حک می کنیم و رهسپار سقوط می شویم. من و تو مانده ایم میان حقیقت زبان و ناحقیقت مرزها. آنجا که حتی الفبای ناممان، غروب را به انتظار نشسته است.
(A Sunset Song) Imaginary Sonicscape Album-By Mirai-2001 (Sigh) | |
تحقیرم کن، غرورم را از من بگیر عروسم بود{غرورم}، آنگاه که می گریم، آنگاه که میمیرم مرا انکار خواهند کرد با این نقاب بر چهره و جامه مبدل {میدانند این حقیقت من نیست} چقدر شرم آور ... چشمانم، سرد چونان یخ چیزی را باید از دست بدهم {بهایی باید پرداخت}{زندگیم را} هرگز به آن دروغها ایمان نخواهم آورد زندگیم محدود است و من هنوز در جستجوی پرستشگاه | Despise me, Deprive me of my Pride (It) used to be my bride,When I cry,when I die I'll be denied by my disguise So vile... My eyes, cold as ice Something I'll have to lose I will never believe in those lies Finite is my life, still searching for my shrine |