فکر گمشده

سرگشته در خود ، ایستاده ام بر بلندای ویرانه های رویاهای ناتمام خویش - I'm Standing Above the Ruins of My Incomplete Dreams

فکر گمشده

سرگشته در خود ، ایستاده ام بر بلندای ویرانه های رویاهای ناتمام خویش - I'm Standing Above the Ruins of My Incomplete Dreams

هیچکس

زندگی چیز عجیب غریبی ، همه توش می ریم جلو ، ولی اگه از یکیمون بپرسن کجا ؟ .هوم . یاد شعری می افتم : ـ زندگی کوهی است ، قله ای است ، این کوه را تسخیر نتوان کرد ، لیک در این پیچ و خمها ، بی تکاپو نیز نتوان زیست ـ . همش در حال دویدن . دنبال هدفامون . هدف واسه یکی نون شب ، واسه یکی دیگه کنکور ، واسه یکی دیگه فلان ماشین ، واسه یکی مثل من رسیدن به آرامش ... هیچ وقت تموم نمی شن ، حالا اگه یه بار خوب این مسیر رو از بالا نگاه کنیم یه پروسه خنده دار جلومون می بینیم . همون که ـ مرلین مانسون ـ میگه ، توی آهنگی که ۳ تا جمله بیشتر نداره ، سه فریاد ، سه حقیقت : ـ we are nobody ـ آره ما هیچی نیستیم ، وقتی به دنیا می یایم هیچکی و هیچی نیستیم . کم کم که بزرگ می شیم اینو می فهمیم ، اونوقته که خودمون و در نقش قهرمان داستانها و فیلمها تصور می کنیم . ـ wanna be somebody ـ همونجاست که تصمیم می گیریم . حالا دیگه می خوایم کسی بشیم . شروع می کنیم : ـ من دوست دارم یک پزشک شوم تا فرد مفیدی برای جامعه باشم .یک پزشک به انسانها کمک می کند تا سالم بمانند و زندگی ... ـ حالا می خوایم دکتر بشیم، مهندس ، دانشمند ، فضانورد ، تمام روزا درس می خونیم ، کار می کنیم ، روابطمون رو بیشتر می کنیم ، می ریم دانشگاه ، سربازی ، کلاسای مختلف ، زبانای مختلف ، چند تاش واسه دلمونه ، اما بقیه واسه اینکه ما بیشتر باشیم ، کسی بشیم ، تو کار دنبال پول بیشتریم ، موقعیت بهتر ، قراره کسی بشیم . سالها می دویم و می دویم و می دویم ... ـ now it's time to die forever ـ هه هه هه ...آره به اینجا می رسیم .حالا وقت رفتنه ... اینجا که می رسیم شروع میکنیم عقب رو نگاه کردن ، اما جالبش اینه که مقام و موقعیت و تلاشها و اکتشافات و اینا رو دیگه نمی بینیم . حالا چیزایی که یادآوریش زیبا و لذت بخش میشه چیزای دیگه ایه که یه موقعی مهم نبودن : عشق - مناظز زیبا - مسافرتامون - خنده و شادیامون تو جمعهای دوستانه ، اولین باری که انقدر خوردیم تا بالا زدیم ، اولین پکی که به سیگار زدیم ، اولین فرار از مدرسه ، شیطنتای قدیم ، اون موزیک و اون فیلم و اون لحظه هایی که یه بار ما رو تو خودش کشونده بود . یادگاری اون دوست که گمش کردیم ... زندگی احمقانست ... کاش می شد احمقانه زندگی کرد . تو یه مسیر پر پیچ و خم اگه بخوای مستقیم بری به ناکجا می رسی ، تو یه دنیای دیوانه و یه زندگی احمقانه اگه احساس با شعور و منطق و عقلدار بودن می کنی ، به هیچ می رسی . عقل می خواد ما همه چی باشیم ولی زندگی میگه ما هیچکس نیستیم.واسه همه اشتباهات مقصر می خوایم. اما مقصر زندگی کیه ـ the thorn within ـ :

(The Thorn Within) Load Album-By Kirk Hammett,James Hetfield,Lars Ulrich-1996 (Metallica)
مرا ببخش پدر !!!
چراکه من گناه کرده ام
من گناهکارم به خاطر زندگیی که در درون خود احساس میکنم

آنگاه که به من ننگ خطا می زنند
این لکه شرمساری

آیا باید سرم را با خفت و سیه رویی پایین بیندازم
یا آنکه سرم را راست و بالا بگیرم
و بدانم که این تویی که مستوجب سرزنش و ملامتی

Forgive Me Father
For I have Sinned
Find Me Guilty of The LIFE I Feel within

When I 'm Branded
This Mark of Shame

Should I Look Down Disgrace
or Straight the Head
and Know That You Must Be Blamed